واسه اونایی که مامان باباشون رو خیلی دوست دارن , واسه اونایی که هیچوقت صداشون رو بلند نمیکنن , واسه اونایی که حتی وقتی عصبی میشن یه لبخند کوچولو میزنن و بهت آرامش میدن...
واسه اونا باید جون داد
برو بمیر : برو گمشو !بمیرم برایت : خیلی دلم برایت می سوزد !
می میرم برایت : عاشقتم !
می مردی ؟ : چرا کار را انجام ندادی ؟
مردی ؟ : چرا جواب نمی دهی ؟
نمردیم و ... : بالاخره اتفاق افتاد !
مردیم تا ... : صبرمان تمام شد !
مرده : بی حال !
مردنی : نحیف و لاغر !
مردم : خسته شدم!
خداحافظی به سبک ایرانی:
بعد مهمانی از روی مبل بلند میشن میگن خوب آقا زحمت دادیم خداحافظ
دو قدم جلو تر آقا خداحافظ
جلو در آقا خداحافظ
داخل حیاط با صدای بلند آقا تشریف بیارین منزل ما خداحافظ
... جلو در حیاط (ساعت 1 نصف شب)آقا بریم دیر وقته خداحافظ
جلو در ماشین خداحافظ
داخل ماشین خداحافظ
ماشین در حال حرکت بووووووق بوووق یعنی خداحافظ
.
... .
فردا صبح شمسی جون زنگ میزنه به اشرف جون میگه
اوا خدا مرگم دیشب نفهمیدم از اعظم جون خداحافظی کردم؟از طرف من ازش خداحافظی کن....
.
والــدیــــن گـرامـــی ..
اگر دخترتون هنگام خوندن اس ام اس ،یک لبخندِ احمقانه رو صورتش نقش میبنده ..
اون اس ام اس از دوست پسرشه ..
قلم پاشو میتونید خورد کنید
دخترای عزیزی که میگن پسرا همه مثله همن .......
.
.
.
کسی مجبورتون نکرده بود همه رو امتحان کنید .
مامانم 10 شب زنگ زده به 118 شماره یه پیتزایی رو بگیره, یارو گوشی رو برداشته مامانم میگه: الو سلام, ببخشید بد موقع مزاحم شدم... :-|
یه مرد ۸۰ ساله میره برای چكاپ. دكتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده:
هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج كردم و حالا باردار شده و كم كم داره موقع زایمانش میرسه
نظرت چیه دكتر؟!
دكتر چند لحظه فكر میكنه و میگه: خب بذار یه داستان برات تعریف كنم. من یه نفر رو می شناسم كه شكارچی ماهریه. اون هیچوقت تابستونا رو برای شكار كردن از دست نمیده. یه روز كه می خواسته بره شكار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل! همینطور كه میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش. شكارچی چتر رو می گیره به طرف پلنگ و نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ كشته میشه و میفته روی زمین!!!
پیرمرد با حیرت میگه: این امكان نداره! حتما یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!
دكتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقا منظور منم همین بود !!!
نتیجه اخلاقی : هیچوقت در مورد چیزی كه مطمئن نیستی نتیجه كار خودته ادعا نداشته نباش
یه وقتايي يه غريبه ميتونه بهترين دوستت بشه،همونطوري كه بهترين دوستت هم ميتونه يه روزي برات يه غريبه بشه...
بهش بگی دوست ش داری، پررو میشه و میره.
بهش بگی ازش بدت میاد، ناامید میشه و میره.
بهش محبت کنی، خوشی میزنه زیر دل شُ میره.
بهش محبت نکنی، از یکی دیگه محبت می گیره و میره.
خلاصه هرکاریش کنی میره . . .
خودتُو خسته نکن.
ما از اون پیرمرد، پیرزنای بی آزاری میشیم که حوصله ی کسی رو سر نمیبریم !
یه لپ تاپ بهمون بدن همه چی حله ... والا
اسفند ماه هر سال مرداني از سرزمين پارس به پا خواهند خواست
تا از پنجره ها آويزان شده و شيشه ها را پاک کنند!!!!!!
بوی گل و سوسن تموم شد حالا بوی پنجره تمیز کردن و فرش شستن میاد
نمی دونم چرا هروقت من کلید موفقیت رو پیدا می کنم یکی قفل رو عوض می کنه!!!
سرعت اینترنت در حـــدیِ که اگـــــه الان پیاده بلند شم پست ها رو بیارم در خونه هاتون خیلی راحت ترم
این گربه ها هم آدم شدن واسه ما ؟
قبلنا هیبتی داشتیم.از دور پخ میکردیم 3متر رو هوا بودن،
حالا از کنارمون رد میشن،نگاه معنادار چن ثانیه ای هم میکنن!
همینمون مونده به نشانه افسوس سرم تکون بدن
به نظر من به غیر از دست تقدیر
یه چیزی هم هست به اسم شصت تقدیر
که عجیب حس میکنم بعضی وقتها سمتمون گرفته شده
نه یکی بیاد به من بگه اون موقع ها که بچه بودیم
می خواستیم تصمیم بگیریم یه کاری انجام بدیم....
چرا به جای اینکه بشینیم فکر کنیم
چشمامونووو می بستیم انگشتای دستامونوو به طرف هم میاوردیم اگه بهم می خورد یعنی آره اگه نمی خورد یعنی نه.....
اخه این چه وضع تصمیم گیری بود
))
به احتمال قوی مسوول مخابراتم هم الان اینجوری تصمیم می گیره
که هی انگشتش میره تو شیلنگ اینترنت گیر میکنه گند میخوره به نِت این مملکت
تا توانی دلی به دست آور ...
.
.
.
.
.
.
.
خشت و پیک و گیشنیزش دست منه
خلاصه اخبار صدا و سیما :
عراق: نا امنی + بمب گذاری
افغانستان: نارضایتی مردم از سربازان آمریکایی
عربستان: توطئه
تونس، مصر، یمن: بیداری اسلامی
اروپا: رکود + فقر + گرسنگی
سوریه: حمایت قاطع مردم از بشار اسد
آمریکا: خشونت + فلاکت + فساد
ونزوئلا: رضایت مردم از هوگوچاوز
ایران: شکوفایی + فن آوری + مانور جنگی
دوستی میگفت:
سره میزه شام گوشیم زنگ خورد اومدم بیزی کنم اشتباهی زدم رو بلند گو
دوست پسرم: ســــــــــــلام عزیزم
مامانم : ای کوفت ور پریده
بابام : معلومه چرا شوهر نمی کنی قرتی من 30 سال با مامانت زندگی کردم
یه بار از این سلاما نکردم!!!!
خواهر بزرگم : جـووووون داداش ماداش نداره؟
خواهرم با ماشینِ مامانم تصادف کرده اومده خونه به من میگه : کمکم کن !!!!!!
من تصادف کردم با ماشین !!!
به مامان بگم ماشین دستِ تو بود ؟
فقط جون بابا حرفى نزنیا ؟؟؟
گفتم : باشه !!
من رفتم بیرون شب اومدم خونه مامانم میگه :
خاک تو سرِ فلجت کنن با این رانندگیت احمق !!!
بابام میگه : آقاىِ شوماخر ! ریدى که با این رانندگیت ؟؟؟؟
خواهرم هم با خونسردىِ تمام و در کمال آرامش میگه :
من نمیدونم به این اوسگل کى گواهینامه داده !
تو باید برى پشت ماشین لباس شویى بشینى بابا !!!
هنوز زوده واست رانندگى کوچولو !!!
تو برو تو پلى استیشنِ ت ماشین سوارى کن !!!
داداش کوچیکم هم میگه :
اوســـــــــــــگل !!! شنیدم رفتى قاطى باقالیا !!!
من : :|OOO
به غضنفر میگن : کسی تو کره ماه زندگی میکنه ؟ میگه : آره دیگه، مگه نمی بینی هر شب لامپش روشنه!!
غضنفر توی جبهه بیسیم چی بوده زنگ میزنه میگه : آقا ۵ تا عراقی دستگیر کردم بیاید ببرید میگن خودت بیار …. میگه نه شما بیاین اینا نمیذارن من بیام!
ورژن جدید : همیشه پشت سر هر مرد موفق، زنی است که . . . انگشت به دهان مانده !
دیــکتــاتــور کیــست؟ دیــکتــاتــور اون بچّه ی دو سالـــست که بیست نــفــر مجبورند به خاطــر اون کــارتون نــگاه کنــنــد.
یکی از ترسناک ترین جملات دوران مدرسه ،این بود که : "یه برگه از کیفتون بیارید بیرون"
یه روز از مدرسه ی داداشم زنگیدن که بیاید پسرتونو دبیرش از کلاس انداخته بیرون مامانم که رفت وقتی اومد ازش ماجرارو پرسیدم که چه دسته گلی به اب داده تعریف کرد: یکی از دبیرها سر کلاس از بچه ها میپرسه :یه معما!! اون چیه که اولش منم دومش شمایید آخرشم یکی از اعضای بدن ...داداشه حاضر جواب منم گفته : گاو گل زبون " :-|
دفترچه تلفن غضنفر :
اَباس
اَسغر
بنام
تویز روغن
... ... ... حسنلی ترشى
رِزا
رمز کارد یارانه
زَرا
سِد جواد
عِزد
فَراد دایی
حسن عمه شى
کلثوم خاله سره
کومیل
مندلی
میدی
ناسر عمه زا
نقی خطه سابت
نقی ایرانسل
ممد کار درست